نیاز دارم مدتی نباشم ؛
سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ،
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد .
دور باشم و رها
سبُک باشم و آزاد .
آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آنها ندارم ،
مسیرهایی را بروم ، که تا به حال نرفته ام ،
عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ،
و لباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام .
در مکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ،
موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ،
و نوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند .
نه به کسی فکر کنم ،
نه نگرانِ چیزی باشم ،
نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم .
#نرگس_صرافیان_طوفان
پ.ن: + این متن رو که میخونم نمیدونم چرا عنوان دومین پست قبلیم به عنوان جوابیه اش توی ذهنم تکرار میشه (من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم)
+ دلم اون مواد مخدر جدیده(دی ام تی) رو میخواد تجربه کنم که وارد دنیاهای موازی میشیم (حالا فعلا واسه شروع خوبه سیگاری بشم بعد )
+ هی پیش خودم میگم اخبار نخونم، نمیدونم چرا دلم نمیاد، انگار منتظر یه خبری هستم که نمیدونم چیه
+ منظور از عید توی تصویر بالا سال نوی میلادی نیستا
درباره این سایت